شاهی که مهر مکه و ماه مدینه بود

شاهی که مهر مکه و ماه مدینه بود 
سرگشته دائم از ستم اهل کینه بود 
 
نوحی غریق بحر بلا شد لب فرات 
کز بهر نوح جودی جودش سفینه بود 
 
از نیزه سنان به لب آب شد دو نیم 
آن دل که بس لطیف‌تر از آبگینه بود
 
سوزان‌تر از تمام جراحات او بدی 
داغیش کز غم علی اکبر به سینه بود 
 
کشتند تشنه کام شهی را که در صفات 
مانند ذات حضرت حق بی‌قرینه بود 
 
شد پایمال اسب ستم پیکر شهی 
کو را مکان به تخت وقار و سکینه بود
 
آن شب که کرد دست ورا ساربان جدا 
دست نبی گهی به سر و گه به سینه بود
 
ز آن خانواده خصم سیه‌رو کنیز خواست 
کش جبرئیل همچو غلام کمینه بود
 
بیت الحزن به فاطمه شد گلشن جنان 
ز آن خارها که بر کف پای سکینه بود 
 
جودی ثنای شیر خدا را تو پیشه کن 
کان گوهر مراد تو را از خزینه بود
3
0
موضوععاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزعصر عاشورا، شام غریبان و اسارت کاروان امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | مصائب امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادینوحه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت